دیروز با گیله مادر (مامانِ گیله دختر:)) ) رفتیم بیرون.جمعه بود و خیابونا هم خلوتِ خلوت . یکم از مسیرمون گذشت پیاده رو پر از برگای خش خشو* بود؛اول من تند تند پامو میذاشتم روشون که صدا بدن بعد یه لحظه سرمو برگردوندم دیدم مامانمم داره از پشت سرم رو برگا پا میذاره :)) به حدی قضیه رو جدی گرفته بود که آخراش هلم میداد میگفت برو اونور برای تو بسه!اینا دیگه برای خودمه :)))) وااای مامان خیلی دوست دارم :)))
*برگای خشک شده ی پاییزی^^
#ایکس اُ ایکس اُ نوشت, روز نوشت
+ نوشته شده در شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۶ساعت 14:23 توسط گیله دُختر |
خآکستری نوشت های گیله دختر...
ما را در سایت خآکستری نوشت های گیله دختر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ixo-memories-xoe بازدید : 187 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 14:05