•466

ساخت وبلاگ
دیروز با دوستم رفتیم که کتابِ تست بخریم.وقتی به مرکز شهر رسیدیمُ از تاکسی پیاده شدیم ، رومُ برگردوندنم تا دوستمُ پیدا کنم که یه دفعه یکیُ دیدم که حسابی جا خوردم.

راستش از دیدنش جا نخوردم ... تعجبم برای این بود که دیگه هیچ حسی بهش ندارم.

تصورشم نمیکردم که بعد سه سال ، وقتی ببینمش نیشم باز شه و با یه لبخند شیطون به دوستم نشونش بدم و بگم:این همون دخترٔ بازَس!!

ما آدم ها روی بعضی ها کراش داریم که نباید!بعد از چند سال که خاطراتُ مرور میکنیم و به بخشِ "کراش های آبرومند" میرسیم پیش خودمون شدید(!) شرمنده میشیم!

خآکستری نوشت های گیله دختر...
ما را در سایت خآکستری نوشت های گیله دختر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ixo-memories-xoe بازدید : 228 تاريخ : پنجشنبه 8 مهر 1395 ساعت: 20:42