بالاخره یکم جون گرفتم تا بتونم بنویسم .
این روزا هم میگذرن ... چاره چیه باید منتظر باشیم و صبور .
بشدت دلتنگ همون روزای معمولی گذشته ام .
آخر هفته های توی کافه ، اول هفته هایی که با درس و دانشگاه شروع میشد ، خرید کردنا و توی هایپر چرخیدنا و حتی بدون استرس و نگرانی روز رو گذروندن ...
خآکستری نوشت های گیله دختر...برچسب : نویسنده : ixo-memories-xoe بازدید : 185