دیشب با وجود بارون ... روز تولدش،همراهیش کردم /.
رفتیم بلوار ... پرنده هم پر نمیزد ... یه پدر و پسر برای ماهی گیری توی اسکله بودن و پیرمردی که فرو رفته توی کتش و لم داده روی نیمکت خیس،رادیو گوش میکرد و به رو به رو خیره شده بود ...
سلفی های مسخره و بادگاری و خدافظی تا 4 ماه دیگه ...
خآکستری نوشت های گیله دختر...برچسب : نویسنده : ixo-memories-xoe بازدید : 249