تونستم فقط 4 ساعت بخوابم ... هرچقدر سعی کردم سر و صدای توی ساختمون نمیذاشت چشم روی هم بذارم ، این شد که ساعت 8 صبح راهمو به حموم پیدا کردم .
درد و حالت تهوع عادت ماهانه هنوز همراهم بود ولی دلیل نمیشد که بخاطر استفاده از مژه های جدیدم ذوق نکنم(^~^) .
توی راه کلاس فرانسه با "او" صحبت میکردم که یهویی دیدم کتابم همراهم نیست! سرزنشش میکردم که تقصیر توعه(!) و بسرعت برگشتم به خونه.
کلاسم به خوبی گذشت. دیگه میتونم متون آسون رو براحتی ترجمه کنم و بابتش کلی خوشحالم.
از خواب طولانی توی بعد از ظهر بدم میاد ولی مجبور شدم بخوابم و هنوز بعد یک ساعت بخوبی لود نشدم! :))))
دارم سعی میکنم یادم بیاد امروز چیشد و به من چه گذشت . :))
خآکستری نوشت های گیله دختر...برچسب : نویسنده : ixo-memories-xoe بازدید : 196