سرده!خیلی هم سرده!دما برابری میکنه با دمای مسکو -__-
امروز تو راهِ کلاس خواستم یه بچه گربه رو بغل کنم شاید گرم شه طفلی فرار کرد:/ صبح هم یه نصفه نون رو خورد کردم ریختم روی زمین,جاهایی که خشک بودن.امیدوارم پرنده ها دیده باشن.فردا هم سعی میکنم یادم بمونه برای گربه ها غذا بذارم.
حتی شده یکی دو تا بچه گربه رو میزنم زیر بغلم میارم خونه :| دقیقاً به همین حالت :| :)) بزوووورر!
خلاصه برف به هیچ وجه خوب نیست ... فقط از پشت پنجره و توی اتاق گرم زیباست.
+بابام میگه برف که میباره خیلیا بیکار میشن و از نون خوردن میوفتن.درست میگه.
پ.ن:امروز صبح کودک درون مامانم بالاخره از زیر پتو اومد بیرون یه دستی به موهاش کشید و آب دهنِ دور دهنشو پاک کرد و مامانم وسط خیابون شروع کرد به برف کوبیدن تو فرق سره من :/
پ.ن2:یه روزی یه خونه میخرم با کلی گربه و پتو های گرم با کلی قوطیِ اسپرسو ^__^ (نامبرده بعد از نوشتن خط آخر از شدت هیجان غش میکند ... )
خآکستری نوشت های گیله دختر...برچسب : نویسنده : ixo-memories-xoe بازدید : 226